Tags
روز پس از شادى است
منفذها به روى پريشانى و دلتنگى
بازترند
وزوز مگس پشت پنجره
معناى زندگى را مته میكند
به سوى باختر
مینگرم
و به سوى خاور
خواهش
به مرزهاى آرام گشته
باز میخزد
و گسترهى ميان خرد و شور
باريكتر میشود
20 Wednesday Nov 2013
Posted Namdar Nasser, Persiska, Poesi, فارسی, نامدار ناصر, شعر
inTags
روز پس از شادى است
منفذها به روى پريشانى و دلتنگى
بازترند
وزوز مگس پشت پنجره
معناى زندگى را مته میكند
به سوى باختر
مینگرم
و به سوى خاور
خواهش
به مرزهاى آرام گشته
باز میخزد
و گسترهى ميان خرد و شور
باريكتر میشود
11 Monday Nov 2013
Posted Poesi, نامدار ناصر, شعر
inTags
اوج موشکهای ضدهوایی
و نوبت نالهی یکنواخت کولر
شب
همه شب
با چشمانی خیره
با زنی عشق ورزیدم
که دوستش نداشتم
صبح
دوستی که خانهاش را
به ما قرض داده بود
با نان و پنیرآمد
سپس
هر کدام به راه خود رفتیم
با دستانی که نمیبایست
دست دیگری را بگیرد
و لبهایی که نمیبایست
در خیابان بوسه زند
آن روز
کشوری را ترک کردم
که در آن با هم آه کشیدن هم
گناه بود
11 Monday Nov 2013
Posted Namdar Nasser, Poesi, فارسی, نامدار ناصر, شعر
inTags
بالکن گرد و خاک گرفتهی هتل
نان ترکی و شراب ناصاف
روی میز لرزان پلاستیکی
یک بازوی تکهپاره شبها به سراغم میآید
و خمپارهها هنوز در گوشم سوت میکشند
نان و شراب
را از رمان اینیاتسیو سیلونه گرفتهام
کتابی که در قفسه به جا ماند
و هنوز هم نخوانده امش
چشمانم را که به هم می گذارم
گلولههای منور
روی سیاهی پشت پلکهایم
رگههای قرمز میکشند
و وقتی چشمانم را باز میکنم
نوزده سال دارم و از جبهه گریختهام
و میبینم باد پاییز برگ درختان را
در امتداد تنها خیابان آسفالت دیاربکر
ورق میزند
30 Wednesday Oct 2013
Posted Översättning, Edith Södergran, Namdar Nasser, Poesi, Svenska, نامدار ناصر, ادیت سودرگران, ترجمه, شعر
inروزهای شفاف پائیزی
نقش بسته بر زمینهی طلایی جنگل
لبخند زنان به همهی دنیا
چه خوب است بدون آرزویی به خواب رفتن
سیراب از گل و خسته از دار و درخت
با تاج قرمز تاک در بالین
روز پائیزی دیگ دلتنگ نیست
انگشتان سرکشش سرد شدهاند
و در رویاهایش دانههای سپید برف یکریز میبارند
08 Saturday Sep 2012
Posted Översättning, Gunnar Ekelöf, Namdar Nasser, Persiska, Poesi, فارسی, گونار اکهلوو, ترجمه, سوئدی, شعر
inTags
Översättning, Gunnar Ekelöf, Poesi, نامدار ناصر, ترجمه, سوئدی, شعر
08 Saturday Sep 2012
Posted Översättning, Gunnar Ekelöf, Namdar Nasser, Poesi, Svenska, فارسی, گونار اکهلوو, ترجمه, سوئدی, شعر
inTags
Översättning, Gunnar Ekelöf, Namdar Nasser, Poesi, گونار اکهلوو, ترجمه, سوئدی, شعر
برای کسى که همچو من
چنين به دوردست پوچى رسيده باشد
هر واژهاى دوباره از خاک برمیخیزد
گنجى در خاکی باستانی
که با بيلش زیر و رو میکنى
واژهى کوچک تو
مرواريدى شيشهاى
که روزى شايد آويزهى گردن کسى بوده باشد
واژهى بزرگ من
تراشهى چخماقی
که کسى شايد در بیدندانیاش
گوشت سفتی را با آن بريده باشد
08 Saturday Sep 2012
Posted Översättning, Namdar Nasser, Poesi, Svenska, فارسی, نامدار ناصر, گونار اکهلوو, ترجمه, سوئدی, شعر
inTags
Översättning, Gunnar Ekelöf, Poesi, Svenska, نامدار ناصر, گونار اکهلوو, سوئدی, شعر
میپيچم، میپيچانم اين تکه پارچهها را
بر چشمان فرزند دلبندم، گرداگرد روح او
با جوهر رنگباختهى قهوهاى
بر لتههاى کتان
اشکالى رازگون خواهم نوشت
تا روحش را همچون لالايىاى
در آغوش گيرند
آه اى مرهمهاى هرگز مسح نگشته
آه اى لتههاى کتان
زبردستانه، پيچيده لايه بر لايه
آيا تو پيلهى ابريشمى را ماننده نيستى
چنان که از بوتهى گل سرخى آويزان است
آه، تو با آن چشمان درشتى که بخشيدمت
آه، تو با آن چهرهى بىآلايشى که بخشيدمت
04 Tuesday Sep 2012
Posted Översättning, Namdar Nasser, Poesi, Tomas Tranströmer, فارسی, توماس ترانسترومر, ترجمه, سوئدی, شعر
inTags
Översättning, Poesi, Tomas Tranströmer, توماس ترانسترومر, ترجمه, سوئدی, شعر
پس از به چاپ رسیدن نخستین دیوان توماس ترانسترومر (Tomas Tranströmer) به نام “۱۷ شعر” در سال ۱۹۵۴ میلادی، بسیاری از کارشناسان شعر تولد شاعری دارای سبک ویژه را نوید دادند .
نقطۀ آغاز بسیاری از شعرهای توماس ترانسترومر، از چاپ نخستین دیوان او تا کنون، رویدادی برگرفته از زندگی روزانه است. چند سطری پائینتر با به کار گرفتن متافورها، استعارهها و کنایههایی که در منظر نخست ناممکن مینمایند مرزواقعیت و رویا در نور دیده میشود. و حال با آنکه در سرزمین خیالها گام برمیداریم این زبان اندیشه و فلسفه است که با واژگانی ساده سخن میگوید. از همین روست که خواندن شعر ترانسترومر دشوار ارزیابی نمیشود و مخاطبان زیادی دارد .
شعر ترانسترومر زمانی پا به تاریخ شعر سوئد میگذارد که سرائیدن شعرهایی با واژههای فاخر، قافیهدار و موزون هنوز گرایش مسلط میباشد. ترانسترومر به نوبۀ خود مدرنیسم در شعر سوئدی را کمی دیگر به جلو میراند .
یک دهۀ بعد، شعر و ادبیات برای بسیاری از نویسندگان تبدیل به ابزار پیشبرد هدفهای سیاسی شده است. توماس ترانسترومر اما همچنان مانند گذشته شعر میسراید، با آن تفاوت که او حالا بیان تصویری خود را قاطعتر و مطمئنتر و بیش از پیش در قالب ایجاز میگنجاند. بسیاری از او خرده میگیرند. چرا او به معضلات اجتماعی و یا سیاسی نمیپردازد؟ مگر میتوان به بیدادیهای اجتماعی، به ستم کشورهای غربی در آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی چشم پوشاند؟
جای یادآوری است که در ایران آن زمان نیز انتقادهایی از این دست متوجه سهراب سپهری و تنی چند از دیگر نویسندگان و شاعران بود .
ترانسترومر در سال ۱۹۷۴ در دورانی که هنوز جنگ سرد حاکم بر سیاستهای بینالمللی بود دیوان “دریای بالتیک” را به چاپ میرساند که دربردارندۀ یک شعر بلند است. در این دیوان، که به زعم برخی یکی از بهترین آثار ترانسترومر میباشد، او به نوعی به سرنوشت کشورهای بالتیک میپردازد و گرفتار شدن آنها پشت دیوار آهنی را به نقد میکشاند. روشنفکران چپ اگر در گذشته از نبود مضمون سیاسی در شعرهای ترانسترومر خرده میگرفتند، حالا از رویکرد انتقادی او به “سوسیالیسم واقعا موجود” ناخرسند میشوند .
امروزه نام و آثار بسیاری از منتقدان ترانسترومر، که امسال (۲۰۱۱) به هشتاد سالگی رسیده است، مشمول تاریخ مصرف شدهاند. اما شعرهای ترانسترومر با بنمایههایی که به مسائل ابدی میپردازند در میان نسلهای نو همواره خوانندگان تازه پیدا میکند .
ترانسترومر در سال ۱۹۹۰ دچار سکتۀ مغزی شد و توانایی سخنگویی خود را از دست داد. او با این حال با کمک همسر خود همچنان به نوشتن ادامه داده است. ترانسترومر همچنین علاقۀ بسیاری به موسیقی دارد و پیانونواز چیرهدستی است. تاثیر موسیقی در شعرهای او کاملا نمایان است و حتی نام برخی از شعرهای او برگرفته از اصطلاحات موسیقی می باشد .
هر ساله اعلام برندۀ جایزۀ ادبی نوبل موضوعی جنجالی میباشد، اما گزینش توماس ترانسترومر به عنوان برندۀ سال ۲۰۱۱ هم در سوئد و هم در دیگر کشورهای دنیا واکنش یکسان دوستداران ادبیات را برانگیخت. با شنیدن این خبر همه شادیکنان و یکصدا فریاد کشیدند: “بالاخره “.
بالاخره پس از سالهای پی در پی نامزد بودن، جایزۀ ادبی نوبل به توماس ترانسترومر پیشکش شد .
بالاخره آکادمی سوئد پس از ۳۷ سال دوباره جرات آن را یافت که یک سوئدی را برندۀ جایزه معرفی کند. جایزۀ ادبی نوبل در سال ۱۹۷۴، مشترکا به ایویند یونسون (Eyvind Jonsson ) و هری مارتینسون (Harry Martinsson ) دو نویسندۀ سوئدی داده شد. ولی از آنجا که هر دو نویسنده خود نمایندۀ آکادمی بودند، جنجالی فراموش نشدنی به پا خواست .
آثار ترانسترومر تا اکنون به بیش از ۶۰ زبان ترجمه شده است. به فارسی گزیدهای از شعرهای ترانسترومر به نام “مجمعالجزایر رویا” به ترجمۀ مرتضی ثقفیان مننشر شده است
24 Friday Aug 2012
Posted Poesi, Svenska, نامدار ناصر, سوئدی, شعر
inTags
Från en gestaltad tystnad
i sju berättelser
till en zigenarresa
med dolken och månen
genom sju städer
efter kärlekens bild
på livets undflyende duk
Ett fönster var tillräckligt
öppet mot skuggans och ljusets spel
24 Friday Aug 2012
Posted Poesi, Svenska, نامدار ناصر, سوئدی, شعر
in